امکان مشاهده آنلاین فیلم و ویدیو

http://s6.picofile.com/file/8179250634/rasool.mpg.html

صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::معرفی شهیدان زواره
::شهداء شرمنده ایم
:: عطر کربلا
::نوای محرم
::احادیث و منظرها
::شعر در متن
::جملاتی زیبا در متن شهداء
::اس ام اس درباره شهداء
::پیامک مذهبی
::تصاویر
::شهیدان
::دفاع مقدس
::مذهبی
::نرم افزاروکدجاوا مذهبی برای وبلاگ و وب سایت
::حجاب و بی حجابی
:: زمزمی از نور
::اهمیت نماز
:: محبان الائمه
::زندگینامه مداحان بزرگ
::دفاع مقدس
::خاطراتی زیبا
::زندگینامه شهیدان
::وصیت نامه شهیدان
::اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
::درد و دل
::نوشته دل
::تقدیم به مناسبت
::دانلود مداحی وکلیپهای مذهبی
::قالب و قاب وبلاگ
::دعا و مناجات
::قرآن کریم


زواره نیوز
هيئت عاشقان حسين(ع) زواره
سردار شهید مصطفی زواره ای
آخرین منجی ... آخرین یار♥
دانلود نرم افزار روایت عشق
گالری تصاویر شهدا.......... - شهداء
شهداء شرمنده ایم
هیئت جوانان محبان الشهداء زواره - آپارات
هیئت جوانان محبان الشهداء زواره
افسران - قطعـــــه شهـــــــــــــدا
تصاویری از شهداء زواره
تصاویر/ درد دل با شهدای گمنام
پیوند با شهدا تنها راه تحقق اهداف نظام است
حصول طهارت با رمضان و شروع پیوند با شهدا
وصیت نامه
به یاد شهیدان
دانلود مداحی شهدا با صدای گرم مداحان اهل بیت (ع)
یاران چه غریبانه-حاج مهدی سلحشور
دانلود مداحی مداحان در مورد شهدا
شهداء ایران
شهیدان
ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
مستر قلیون
یکانسر
تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: استاد رسول ناجی زواره

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 291
بازدید کل : 319463
تعداد مطالب : 770
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


....
...

سفارش کد آهنگ
...

کد حرکت متن دنبال موس ..... دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

... دریافت کد خداحافظی ... دریافت کد قفل کلیک راست چت روم ... ...







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


زندگینامه شهید سید مرتضی آوینی

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

  "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد

"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.

گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد:

"وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمی‌شد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانه‌روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره‌ی خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون."

مجموعه‌ی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب می‌شد که یکی از هدف‌های آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.

"یک هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوی "حقیقت" ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعه‌ی حقیقت این گونه آغاز شد."

کار گروه جهاد در جبهه‌ها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پیوسته‌ای پیدا کرد آغاز تهیه‌ی مجموعه‌ی زیبا و ماندگار روایت فتح که بعد از این عملیات تا پایان جنگ به طور منظم از تلویزیون پخش شد به همان ایام باز می‌گردد. شهید آوینی درباره‌ی انگیزه‌ی گروه جهاد در ساختن این مجموعه که نزدیک به هفتاد برنامه است چنین می‌گوید:

"انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آن‌ها را به جبهه‌های دفاع مقدس می‌کشاند وظایف و تعهدات اداری.

اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و آخرین‌شان مهدی فلاحت‌پور است که همین امسال "1371" در لبنان شهید شد... و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشده‌ایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. می‌دانید! زنده‌ترین روزهای زندگی یک "مرد" آن روزهایی است که در مبارزه می‌گذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان می‌دهد.”

اواخر سال 1370 "موسسه‌ی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره‌ی دفاع مقدس بپردازد و تهیه‌ی مجموعه‌ی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود ادامه دهد. شهید آوینی و گروه فیلم‌برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال کار تهیه‌ی شش برنامه از مجموعه‌ی ده قسمتی "شهری در آسمان" را به پایان رساندند ومقدمات تهیه‌ی مجموعه‌های دیگری را درباره‌ی آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. شهری در آسمان که به واقعه‌ی محاصره، سقوط و باز پس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت در ماه‌های آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامه‌ی وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.

شهید آوینی فعالیت‌های مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبهه‌ها و تهیه‌ی فیلم‌های مستند درباره‌ی جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه‌ی "اعتصام" ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر می‌گرفت او طی یک مجموعه مقاله درباره‌ی "مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام" آرا و اندیشه‌های رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهج‌البلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهم‌السلم و جایگاه آن با جنگ‌های صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگ‌هایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شده‌اند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزم‌آوران و بسیجیان، در زمره‌ی مطالبی بود که در "اعتصام" منتشر شد. در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر می‌کرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون "اشک، چشمه‌ی تکامل". "تحقیقی در معنی صلوات" و "حج، تمثیل سلوک جمعی بشر" به چاپ می‌سپرد. در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی "تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب" برای ماهنامه‌ی "جهاد"، ارگان جهاد سازندگی، نوشت "بهشت زمینی"، "میمون برهنه!"، "تمدن اسراف و تبذیر"، "دیکتاتوری اقتصاد"، "از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی"، "نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی"، "ترقی یا تکامل؟" و... از جمله مقالات آن مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او با عنوان "توسه و مبانی تمدن غرب" به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سال‌ها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعه‌ی "روایت فتح" نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان "گنجینه‌ی آسمانی". او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب "فتح خون" (روایت محرم" را آغاز کرد و نه فصل از فصول ده‌گانه‌ی آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنی‌هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت.

او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد نظرش برای تدریس با طرح دانشگاه هم‌خوانی نداشت، از ادامه‌ی تدریس صرف‌نظر کرد. مجموعه‌ی مباحثی که برای تدریس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسیر بیش‌تر در مقاله‌ای بلند  به نام "تاملاتی در ماهیت سینما" که در فصلنامه‌ی "فارابی" به چاپ رسید و بعد در مقالاتی با عناوین "جذابی در سینما"، "آینه‌ی جادو"، "قاب تصویر و زبان سینما"و... که از فروردین سال 1368 در ماهنامه‌ی هنری "سوره" منتشر شد، تفصیل پیدا کرد. مجموعه‌ی این مقالات در کتاب "آینه‌ی جادو" که جلد اول از مجموعه‌ی مقالات و نقدهای سینمایی اوست. جمع‌آوری و به چاپ سپرده شد.

سال‌های 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل می‌شود. هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینه‌ی کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد. ولی این مسئله موجب بی‌اعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره  ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... تالیف کرد که در ماهنامه‌ی "سوره" به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غرب‌زدگی و روشن‌فکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.

مجموعه‌ی آثار شهید آوینی در این دوره هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجاب‌آور است. در حالی که سرچشمه‌ی اصلی تفکر او به قرآن، نهج‌البلاغه، کلمات معصومین علیهم‌السلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز می‌گشت. با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آن‌ها را نقد و بررسی می‌کرد. او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دانست چرا که این شناخت زمینه‌ی خروج از عالم غربی و غرب زده‌ی کنونی را فراهم می‌کند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد می‌رساند. او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را "عصر توبه‌ی بشریت" می‌نامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور "دولت پایدار حق" منتهی خواهد شد.



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


زندگی نامه سردار بزرگ خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت

دردوازدهم فروردین سال 1334، در خطة ذوق پرور اصفهان، در شهر قمشه، فرزندی مبارک از مادرزاده شد که مایه افتخار و سربلندی دیار خود شد.

 

ابراهیم، قبل از این‌که چشم به جهان هستی بگشاید، آنگاه که جنینی ناتوان در رحم مادر بود، به همراه پدر و مادر و خانواده‌اش راهی سرزمین خون و شهادت -کربلای معلی- شد. او در کربلای حسینی، با تنفس مادر، بوی خون و شهادت را استشمام کرد و تربت مطهر حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) جان و روانش را عاشورایی کرد. آزادگی، حریت، شهامت، شجاعت، تسلیم، رضا، ادب و معصومیت تحفه‌هایی بود که در آن سرزمین الهی در وجود او شکوفه کرد.

 

محمدابراهیم در سایه محبتهای پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را سپری کرد. این دوران نیز همانند زندگی بسیاری از کودکان هم سن و سال او طبیعی گذشت.

 

مادرش می‌گوید که ابراهیم در پنج سالگی به نماز ایستاد و به مسجد رفت و پدرش به یاد می‌آورد وقتی به سن ده سالگی رسید، سوره مبارکه یس و تعدادی از سوره‌های قرآن را فراگرفته بود.

 

با رسیدن به سن هفت سالگی وارد مدرسه شد. در دوران تحصیل از هوش و استعداد فوق‌العاده‌ای برخوردار بود، به طوری که توجه همه را به خود جلب می‌کرد.

 

ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل، به ویژه در تعطیلات تابستان، با کار و تلاش فراوان مخارج تحصیل خود را به دست می‌آورد و از این راه به خانواده زحمت‌کش خود نیز کمک می‌کرد. او با شور و نشاط و محبتی که داشت، به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دو چندان می‌بخشید.

 

پس از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی، وارد مقطع دبیرستان شد. او در دوران تحصیلات متوسطه اشتیاق فراوانی به رشته داروسازی نشان می‌داد. گرچه وضع مالی پدرش در آن حد نبود که بتواند برای فرزند علاقه‌مندش بعضی لوازم پزشکی را تهیه کند، با این حال از آنچه برایش مقدور بود، دریغ نمی‌ورزید. خود ابراهیم نیز با مبلغ اندکی که از کار در مزرعه یا جای دیگر به دست می‌آورد، توانسته بود بخشی از امکانات مورد نیازش را فراهم کند.

 

در سال 1352 دیپلم گرفت و در کنکور سراسری شرکت کرد. خانواده‌اش آرزو داشتند نامش را در لیست پذیرفته‌شدگان دانشگاه ببینند ولی چنین نبود. وقت اعلام نتایج، اسم ابراهیم در صدر اسامی ذخیره‌ها قرار داشت. پس از پایان مهلت ثبت نام و انصراف برخی از دانشجویان، انتظار می‌رفت که این‌بار ابراهیم به دانشگاه راه یابد ولی در کمال تعجب دیده شد که اسامی تنی چند از ذخیره‌ها که رتبه آنها پایین‌تر از وی بود، اعلام گردید ولی از نام او نشانی نیست.

 

پس از آن، ابراهیم تلاش بسیاری کرد؛ اعتراض کتبی نوشت و جر و بحث زیادی کرد ولی به دلیل نفوذ صاحب منصبان آن زمان در آموزش عالی راه به جایی نبرد و حق او ضایع شد.

 

عدم موفقیت ابراهیم در ورود به دانشگاه نتوانست خللی در ارادة او به وجود آورد. در همان سال، پس از قبولی در امتحانات ورودی «دانشسرای تربیت معلم اصفهان» برای تحصیل عازم این شهر شد.

 

دو سال بعد، با اتمام تحصیل، به خدمت سربازی رفت؛ اگر چه راضی نبود زیر پرچم رژیمی که مخالف آن بود دو سال عمر گرانبهای خود را تلف سازد. بنا به گفته خودش، تلخترین دوران جوانی او همان دوران سربازی بود. در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از کتابهایی که از نظر ساواک و دولت آن روز ممنوعه به حساب می‌آمد، دست یابد. مطالعه آن کتابها که به طور مخفیانه و توسط برخی از دوستان برایش فراهم می‌شد، تاثیری عمیق و سازنده در روح و جان او گذاشت و به روشنایی اندیشه‌اش کمک شایانی کرد.

 

در سال 1356، پس از بازگشت به زادگاه و آغوش گرم و پرمهر خانواده، شغل معلمی را برگزید. او در روستاهای محروم و طاغوت‌زده مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم، در روزگار معلمی، با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی آشنا شد و در اثر همنشینی با علمای اسلامی مبارز، با شخصیت ژرف حضرت امام خمینی(ره) آشنایی بیشتری پیدا کرد و نسبت به آن بزرگوار معرفتی عمیق در وجود خود ایجاد کرد.

 

هر روز آتش عشق به امام(ره) در کانون جانش شعله‌ور می‌شد. او سعی وافری داشت تا عشق و علاقه به امام(ره) را در محیط درس گسترش دهد و جان دانش‌آموزان را که ضمیرشان به صافی آب و آیینه بود، از عشق «روح‌الله» لبریز سازد.

 

او در خصوص امام(ره) و احکام مترقی اسلام همواره به بحث می‌نشست و دانش‌آموزان را به مطالعة کتابهای سودمند و روشنگر ترغیب می‌نمود. همین امر سبب شد که در چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شد لکن روح سرکش و بی‌باک او به همة آن اخطارها بی‌توجه و بی‌اعتنا بود. او هدف و راهش را بدون تزلزل و تشویش پی می‌گرفت و از تربیت شاگردان لحظه‌ای غفلت نورزید.

 

با گسترده شدن امواج خروشان انقلاب، ابراهیم نیز فعالیتهای سیاسی خود را علنی کرد. حضور او در پیشاپیش صفوف تظاهرکنندگان و سفر به شهرهای اطراف برای دریافت و نشر اعلامیه‌های رهبر کبیر انقلاب و ضبط و تکثیر نوارهای سخنرانی ایشان و سایر پیشگامان انقلاب، خاطراتی نیست که به سادگی از اذهان مردم شهر و اعضاء خانواده و دوستانش محو شود.

 

وقتی انقلاب به ثمر رسید و اماکن اطلاعاتی ساواک شهرضا به دست مردم انقلابی فتح شد، پروندة سنگینی از ابراهیم به دست آمد. در این پرونده بیش از بیست گزارش و خبر مکتوب در تایید نقش فعال وی در صحنة تظاهرات و شورش علیه رژیم شاه به چشم می‌خورد که در صورت عدم پیروزی انقلاب، مجازات سنگینی برای او تدارک دیده می‌شد. تیمسار «ناجی»، فرمانده نظامی وقت اصفهان، دستور داده بود که هر جا او را دیدند با گلوله مورد هدف قرار بدهند.

 

ابراهیم پس از ابراز لیاقت در طول مبارزات و فعالیتها، چه قبل و چه پس از انقلاب اسلامی، در تشکیل سپاه پاسداران قمشه نیز نقش چشمگیری داشت. او عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران و مسؤولیت واحد روابط عمومی را به عهده گرفت و فعالیتهای خود را بعدی تازه بخشید.

 

به دنبال غائله کردستان، به شهرستان پاوه عزیمت کرد و مسؤولیت روابط عمومی سپاه آن‌جا را به عهده گرفت. پس از یک سال خدمت در کردستان، به همراه حاج احمد متوسلیان، به مکه مشرف شد.

 

با شهادت «ناصر کاظمی» به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد و تا آغاز جنگ تحمیلی در این سمت باقی ماند.

 

با شروع عملیات رمضان، در تاریخ 23/4/61 در منطقه شرق

 

بصره، فرماندهی تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد.

 

در عملیات مسلم‌بن‌عقیل(ع) و محرم در سمت فرمانده قرارگاه ظفر، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل: لشکر 27 حضرت رسول(ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تیپ 10 سیدالشهدا بود، به عهده گرفت.

 

سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات والفجر چهار و تصرف ارتفاعات کانی مانگا هرگز از خاطره‌ها محو نمی‌شود.

 

اوج حماسه آفرینی این سردار بزرگ در عملیات خیبر بود. در این مقطع، حاج همت تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیوی‌اش، خواب و خوراک و هرگونه بهرة مادی از دنیا را برخود حرام کرد و با ایثار خون خود برگی خونین در تاریخ دفاع مقدس رقم زد.

 

سرانجام، فاتح خیبر -سردار بزرگ اسلام حاج محمدابراهیم همت- در تاریخ 17 اسفندماه سال 1362 در جزیره مجنون به دیدار معبود خویش شتافت و به جمع دوستان شهیدش ملحق شد. روحش شاد و یاد جاودانه‌اش گرامی باد.



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


زندگينامه شهيد محمد على رجايى

شهيد محمد على رجايى ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.
شهيد رجائى در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس ‍ آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.
شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .
ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش ‍ موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .
شهيد رجائى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود بر آيد.
به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام ((ره )) بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.

[يادش گرامي باد]

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


زندگینامه شهید باهنر

شهید حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، درسال 1312 دریك خانواده پیشه ور ساده درشهر كرمان به دنیا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت وسپس به تحصیل علوم دینی درمدرسه معصومیه آن شهر پرداخت.
همزمان، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را نیز ادامه داد و پس از اخذ دیپلم درسال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را درحوزه علمیه قم طی كرد. وی فقه را در محضر مرحوم آیت الله بروجردی ، فقه واصول را در محضر امام خمینی ( ره ) و تفسیر و فلسفه را نزد علامه طباطبایی فرا گرفت.

شهید باهنر سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشته الهیات و بعد از آن موفق به اخذ فوق لیسانس در رشته علوم تربیتی و سپس دكترای الهیات از دانشگاه تهران شد.

شهید باهنر ضمن تدریس و ایراد خطابه وبرنامه ریزی دینی ، به تالیف كتب درسی اشتغال ورزید وحدود سی كتا ب وجزوه تعلیمات دینی  را برای تدریس ( از دوره ابتدایی تا دانشسرا ) تالیف كرد، وی همزمان ، فعالیتهای اجتماعی خود را نیز ادامه داد ودر تاسیس " دفتر نشر و فرهنگ اسلامی " ، " كانون توحید" و" مدرسه رفاه " نقش موثری داشت .

شهید باهنر درسال 1341 ، همكاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی ( ره ) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس ازایراد سخنرانی هایی درمساجد " هدایت " ، " الجواد " و " حسینیه ارشاد" ، به مناسبت سالگرد حادثه " فیضیه " ، دستگیر شد وپس از آن متناوبا " شش بار به زندانهای كوتاه مدت محكوم شد واز سال1350 ممنوع المنبر گردید و بالاجبار در جلساتی كه به عنوان كلاس درس برپا می شد ، سخنرانی و به بیان نقطه نظرات اسلامی ، انقلابی خود می پرداخت .

وی در سال 1357 به فرمان امام ( ره) و به همراه چند تن از یاران ، مامور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام ( ره ) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد .

دیگر مسئولیتهای شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتند از:

مسئولیت نهضت سواد آموزی ، نماینده مردم كرمان در مجلس خبرگان ، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش وپرورش ، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی.

شهید باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور وآینده نونهالان انقلاب بی اندازه توجه داشت ومدام در فكر بهبود و پیشرفت آن بود، سرانجام در كابینه محمد علی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد . پس از فاجعه شوم بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دكتر بهشتی ، شهید باهنر به عنوان دبیركل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری ، به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی به مجلس معرفی شد كه با رای قاطع مجلس به تشكیل كابینه خود پرداخت .

این شهید فرزانه و سراسر اخلاق و تواضع ، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمدیده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش ،  به همراه یار و یاور دیرینه ا ش " محمد علی رجایی" رئیس جمهوراسلامی ایران ، در هشتم شهریور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزیری كه به دست منافقین كوردل صورت گرفت ، به مقام منیع شهادت دست یافت .



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، زندگینامه شهیدان، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


انتخاب در لیله القدر
هر انسانی را لیلة القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب میشود....

و حرّ را نیز شب قدری اینچنین پیش آمد...

عمر بن سعد را نیز ....

من و تو را نیز پیش خواهد آمد....

(شهید آوینی)



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، زمزمی از نور، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری

الهی! اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است ، بی دیدار تو درد و داغ است.

الهی! اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم ، و اگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.

الهی! من به حور و قصور ننازم ، اگر نفسی با تو پردازم ، از آن هزار بهشت سازم.

الهی! جمال تو راست، باقی زشتند، و زاهدان مزدوران بهشتند ... در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید از حال بهشتیان مرا ننگ آید ... ور بی‌تو به صحرای بهشتم خوانند صحرای بهشت بر دلم تنگ آید

الهی! با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم و در جهان شیدا شدم، نهان بودم؛ پیدا شدم.

الهی! هر كه تو را شناخت، هر چه غیر تو بود بینداخت.

الهی! اگر یك بار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.

الهی! بر هر كه داغ محبّتِ خود نهادی، خِرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.

الهی! من كیستم كه تو را خواهم، چون از قیمت خود آگاهم، از هر چه می‌پندارم كمترم، و از هر دمی كه می‌شمارم بدترم ... پیوسته دلم دم از رضای تو زند جان در تن من نفس برای تو زند .... گر بر سر خاك من گیاهی روید از هر برگی بوی وفای تو زند

الهی! اگر خامم، پخته‌ام كن، و اگر پخته‌ام، سوخته‌ام كن.ما را از فضل و كرم خود آن ده، كه آن به ... این بنده چه داند كه چه می‌باید جُست داننده تویی هر آنچه دانی آن ده.



:: موضوعات مرتبط: عطر کربلا، اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


مفهوم امام مبین در قرآن

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى حُجَّتِكَ فى اَرْضِكَ وَخَليفَتِكَ فى بِلادِكَ الدّاعى اِلى سَبيلِكَ وَالْقآئِمِ بِقِسْطِكَ وَالْفآئِزِ بِاَمْرِكَ وَلِىِّ الْمُؤْمِنينَ وَمُبيرِ الْكافِرينَ.

ابن بابویه ازحضرت باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: چون آیه انَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ ﴿یس - ۱۲﴾ نازل شد ابوبکر و عمر خدمت پیغمبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم آمدند و گفتند : ای رسول خدا آیا منظور از امام مبین تورات است؟ فرمود: خیر... پرسیدند: آیا انجیل است؟ فرمود: خیر  پرسیدند: آیا مراد قران است؟ فرمود: خیر.

 

در همین موقع امیر المومنین علیه السلام وارد شد. پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود: آن امام مبین که خداوند همه چیز را در آن بیان فرمود علی علیه السلام است که پروردگار علم هر چیزی را در وجود برادر و وصی و خلیفه بعد از من علی علیه السلام به ودیعه نهاده است. ( معانی الاخبار ص95ح1).

 

و نیز از عمار روایت کرده که گفت: در یکی از غزوات و جنگها که در خدمت امیرالمومنین علیه السلام بودم از بیابانی عبور میکردیم که مملو از مورچه بود. گفتم: ای مولای من! آیا کسی هست که شماره این مورچگان را بداند؟ فرمود: بلی ای عمار! من میدانم و میتوانم تعداد آن را تعیین کنم.

 

گفتم: یا امیرالمومنین! تعداد اینها را از کجا میدانید؟ فرمود: ای عمار ! مگر سوره یس را نخوانده ای؟ آن جایی که میفرماید: «و کل شیئی احصیناه فی امام مبین» ؟ عرض کردم: بلی فدایت شوم این سوره را مکرر خوانده ام. فرمود : ای عمار منظور از «امام مبین »که خدا فرموده است منم.

 

( فضائل شاذان ص ۹۴) ( تفسیر جامع ج ۵ ص ۶۱۳)



:: موضوعات مرتبط: محبان الائمه، اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


شهیدی که قبرش همیشه بوی عطر می‌دهد
سید احمد پلارک  شهیدی كه مزار پاكش بوی عطر می‌دهد.
مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن می‌شود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می‌رسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می‌زنند.

 شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی‌که او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
 
بعد از بمب باران، هنگامی‌که امداد گران در حال جمع آوری زخمی‌ها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه می‌شوند که بوی گلاب از زیر آوار می‌آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.
هنگامی‌که پیکر آن شهید را در بهشت زهرای  تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می‌باشد بطوری كه اگر سنگ قبر شهید پلارك رو خشك كنید، از طرف دیگر سنگ نمناك می‌شود.
 
 
می‌گویند شهید پلارك مثل یكی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسیل الملائكه " بوده است . " غسیل الملائكه "  به کسی می‌گویند كه ملائكه غسلش داده‌ باشند . در تاریخ اسلام آمده كه حنظله غسیل الملائكه كه از یاران جوان پیامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می‌کند و در حجله می‌خوابد . فردا صبح ، زمانی كه لشكر اسلام به سمت احد حركت می‌‌كرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله كرد و بنابراین نرسید که غسل كند . او در این جنگ شهید شد و ملائكه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند . پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . حالا گفته می‌شود شهید احمد پلارك عزیز هم اینچنین است و برای همین است كه همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .
 كسایی كه زیاد بهشت زهرا می‌روند به این شهید والا مقام میگویند شهید عطری.
خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارك نذر و نیاز می‌كنن و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خوان.
او معجزه خداست.
 


:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، عطر کربلا، دفاع مقدس، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


تمام مخلوقات تسلیم امر حضرت قائم علیه السلام خواهند گردید

اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَصَلَواتِ مَلاَّئِكَتِكَ الْمُقَرَّبينَ وَاَنْبِياَّئِكَ الْمُرْسَلينَ وَعِبادِكَ الصّالِحينَ وَاَهْلِ السَّمواتِ وَالاْرَضينَ وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ مِنَ الاْوَّلينَ وَالاْ خِرينَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَاَمينِكَ وَنَجِيِّكَ وَحَبيبِكَ وَصَفِيِّكَ وَخآصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ

 حضرت ابوالحسن علیه السلام درباره آیه شریفه: و لَهُ اَسلَمَ مَن فی السّمواتِ والارضِ طوعاًو کرها  (آل عمران - ۸۳) تمام ساکنان آسمان و زمین خواه و ناخواه تسلیم فرمان اویند و بازگشت همه به سوی اوست. فرمودند:

درباره قائم علیه السلام نازل شده هنگامیکه علیه یهودی و نصاری و صابئین و زنادقه و مرتد ها و کفار در شرق و غرب زمین قیام میکند و اسلام را به آنها پیشنهاد میدهد....هر کدام از آنها با رغبت مسلمان شود او را دستور میدهد که نماز بخواند و زکات بدهد و آنچه بر هر مسلمان واجب است انجام دهد. و هر کس مسلمان نشد گردنش را میزند تا اینکه در مشارق و مغارب زمین یک نفر غیر از موحد باقی نماند.

 عرض کردم : قربانت گردم در روی زمین مردم بسیارند قائم علیه السلام چگونه میتواند همه انها را مسلمان ند یا گردن بزند؟ فرمودند: هرگاه خداوند چیزی را بخواهد اندکی را زیاد و زیاد را کم گرداند.



:: موضوعات مرتبط: اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


شهید حمید رازقی و مادرش

صبح خواب دیدم که در کنار عمه پروین نشسته ام. با هم صحبت میکردیم. مثل همیشه سر حال و خوش خنده بود. داشت چیزی میخورد. مقداریش را هم به من داد و من هم خوردم. سبزیجات بود و خیلی خوشمزه.

ناگهان با یه حالی به جایی اشاره کرد و گفت اونجا حمید من هست...برو سرش بزن....حس کردم از تنهایی پسرش غمگین شده....

برگشتم که دیدم توی گلزار رو نشون داده و قبر پسر شهیدش حمید رازقی را....

خدا رحمتشون کنه پدر و مادر و فرزند همگی رفتند.

فکر کنم حمید منتظر من هستش...

و خدا میداند که من بیشتر انتظارش را میکشم...

این من هستم که جا مونده ام...

او که در بهشت برین در مقام نظر به وجه کریم آرمیده است.

ولی ...

صد افسوس که مقامی را که به راحتی نوشیدن جرعه ای آب میدادند...

حال باید با خون جگر بدست بیاورم... اگر .... اگر... اگر...



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


"تظاهر" به دوست داشتن

شاید میان این همه "نامردی"

باید شیطان را بستاییم که "دروغ" نگفت؛

جهنم را به جان خرید،

اما "تظاهر" به دوست داشتن آدم نکرد!!!!!



:: موضوعات مرتبط: شهداء شرمنده ایم ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


به لاله خون در خفته

به لاله ی در خون خفته

شهید دست از جان شسته

قسم به فریاد آخر

به اشک قلتان مادر

که راه ما   باشد آن   راه تو    ای شهید


همه به پیش  همه به پیش

به یک صدا

“جاویدان ایرانِ عزیز ما”


قسم به اسم آزادی

به لحظه ای که جان دادی

به قلب از هم پاشیده

 شهید در خون قلتیده

که تا آخرین نفس راهت را ادامه خواهیم داد ای شهید


قسم به عزم هم رزمان. ستم کشان با ایمان

دل خستگان جان بر کف. دلاوران هم پیمان

که راه ما باشد آن راه تو ای شهید

همه به پیش  همه به پیش

به یک صدا

“جاویدان ایرانِ عزیز ما”



:: موضوعات مرتبط: شعر در متن ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


خاطرات سردار صفوي از شهيد باكري

 

مهدي باكري؛ مظهر غيرت آذربايجان

سرلشكر صفوي در خاطرات خود مي گويد: شهيد باكري فرمانده دلاور لشكر 31 عاشورا از نظر خصوصيات اخلاقي، معرفتي و ايماني از ويژگي هاي منحصر بفرد برخوردار بود و از نظر نظامي نيز فرماندهي مومن، شجاع، خردمند و با تدبير به شمار مي رفت.

 

به گزارش نويدشاهد سرلشكر يحيي رحيم صفوي مي افزايد: اولين آشنايي من با اين بزرگوار به سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي وبه زمان دانشجويي در دانشگاه تبريز برمي گردد، من سالهاي 50 تا 54 در رشته زمين شناسي دانشگاه تبريز مشغول به تحصيل بودم وبا وي كه در همان دانشگاه در رشته مهندسي تحصيل مي كرد آشنا شدم البته با برادر ايشان شهيد بزرگوار حميد باكري كه جانشين فرمانده لشكر عاشورا بود قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در سوريه آشنا شدم ودر اوج مبارزات مردم شريفمان عليه رژيم منفور پهلوي به اتفاق هم يك خودروي پژو كه مقدار زيادي سلاح ومهمات در داخل آن جاسازي شده بود از سوريه به تركيه واز تركيه به ايران آورديم.

وي در ادامه با اشاره به فعاليت شهيد مهدي باكري پس از پيروزي انقلاب اسلامي مي گويد: شهيد باكري كه مبارزه عليه رژيم شاه را از دبيرستان آغازكرده بود پس از پيروزي انقلاب اسلامي آن هنگام فقط 24 سال داشت مسئوليت فرماندهي عمليات سپاه آذربايجانشرقي وشهرداري شهر اروميه را همزمان بر عهده داشت . وي مدتي نيز بعنوان دادستان انقلاب شهر اروميه وهمزمان بعنوان مسئول جهاد سازندگي آذربايجان غربي مشغول خدمت بود. آن شهيد بزرگوار در زمان فرماندهي اش در عمليات سپاه آذربايجان غربي ، مناطق كردستان وآذربايجان را از لوث وجود ضد انقلاب كه آرامش وامنيت مردم محروم را بر هم زده بود پاكسازي نمود ودر ايجاد امنيت پايدار ومقابله با ضد انقلاب كه از سمت عراق تجهيز مي شدند نقش بسيار مؤثر وتعيين كننده اي داشت.

سرلشكر صفوي با تاكيد بر نقش بي بديل شهيد باكري در دفاع مقدس خاطرنشان مي كند: شهيد باكري در سال 59 با آغاز جنگ تحميلي به اتفاق شهيد بزرگوار حسن شفيع زاده كه بعداً فرماندهي توپخانه سپاه را به عهده گرفت به جبهه هاي جنوب وبه كربلاي خوزستان آمد. آن زمان آقا مهدي باكري همراه حسن شفيع زاده با يك قبضه خمپاره 120 م.م. به "پايگاه منتظران شهادت " آمدند. البته در آن زمان آبادان در محاصره دشمنان بعثي بود وامام بزرگوار فرمان شكست حصر اين شهر را در 14 آبان سال 59 صادر نموده بودند. از آنجا كه رفتن به آبادان از راه زميني ممكن نبود مهدي باكري وحسن شفيع زاده براي رفتن به آنجا تصميم گرفتند با لنج واز طرف بندر ماهشهر به آن منطقه بروند. ناخداي لنج به آنها گفته بود : لنج من پر از كيسه هاي آرد است اگر آردها را خالي كرديد شمارا مي برم بنابراين، اين دو برادر رزمنده پاسدار درمدت دو روز آردهارا خالي كردند و پس از يك روز به رودخانه بهمن شير رسيده ودر يك اسكله پياده شدند وتنها با خمپاره 120 م. م. كه به همراه داشتند به جبهه ايستگاه هاي 7 و12 رفتند .

وي ادامه مي دهد: اين دو عزيز شهيد حضور در جبهه هاي جنوب را از همان آبادان و ايستگاههاي 7 و12 شروع كردند واز آنجا كه درزمان بني صدر هيچ مهماتي به پاسدارن داده نمي شد لذا سهميه اي كه به آنها تعلق ميگرفت سه گلوله در روز بيشتر نبود ، اما آنها قهرمانانه ايستادند ومقاومت كردند تا سرانجام در عمليات ثامن الائمه (ع) يعني پنجم مهرماه 60 حصر آبادان شكسته شد.

فرمانده سابق سپاه همچنين نقش فرماندهي شهيد باكري در دفاع مقدس را يكي از اركان اصلي پيروزي هاي لشكر 31 عاشورا خوانده و مي گويد: شهيد باكري داراي نبوغ واستعداد فراواني بود ورشادت خودش را درطول جنگ به منصه ظهور رساند. آن شهيد بزرگوار در عمليات فتح المبين معاون تيپ 8 لشكر نجف بود كه فرماندهي آن به عهده شهيد احمد كاظمي بود. آقا مهدي باكري در قرارگاه فتح كه مأموريت باز كردن تنگه رقابيه ودور زدن دشمن در منطقه جنوبي در منطقه فتح المبين را داشت ، پيچيده ترين وسخت ترين عمليات احاطه اي را فرماندهي كرد. در همين عمليات بود كه آقا مهدي از ناحيه چشم مجروح شد .

صفوي ادامه مي دهد: هنوز يك ماه از زخمي شدن ايشان نگذشته بود كه خودش را براي عمليات بيت المقدس آماده كرد لذا او براي شركت در عمليات آزادسازي خرمشهر كه از 10 ارديبهشت 61 تا سوم خرداد 61 طول كشيد خودش را به جبهه ها رساند وهمچنان بعنوان جانشين تيپ نجف وارد عمليات شد . درهمان مرحله اول عمليات مجدداً بر اثر اصابت خمپاره از ناحيه كمر مجروح شد واورا براي درمان جراحت به پشت جبهه بردند ولي در حالي كه مجروح بود ونمي توانست روي پاي خود بايستد از پشت بي سيم در مرحله سوم عمليات نيروهاي پاسدار را فرماندهي مي كرد.

به گفته صفوي، بعد از عمليات بيت المقدس يعني در عمليات رمضان كه به فرمان امام بزرگوار در داخل خاك عراق آغاز شد ايشان فرماندهي تيپ لشكر31 عاشورا را به عهده گرفت. تيپ عاشورا با شكستن خاكريزها وسخت ترين مواضع دفاعي دشمن در شرق بصره وارد نبرد بي امان با دشمن شد ودر حالي كه نيروهايش پياده بودند 20كيلومتر به عمق سرزمين دشمن پيشروي كرده وتيپ 10زرهي گارد جمهوري عراق را كه مسلح به انواع سلاح ها بودند هدف تهاجم خود قرار داده وآنها را مجبور به عقب نشيني كردند .

وي در ادامه مي افزايد: در عمليات رمضان اين فرمانده عزيز مجدداً زخمي شد وبا اينكه درعملياتهاي بعدي مجروح شده بود ولي همچنان با روحيه اي عالي تر از پيش براي اجراي فرمان امام (ره) وبراي دفاع از استقلال ايران اسلامي ، به جبهه هاي عزت وشرف مي شتافت. او درعمليات والفجر مقدماتي 1،2، 3 ، 4 كه درمنطقه مريوان وارتفاعات كاني مانگا انجام شد فرماندهي لشكر عاشورا را بر عهده داشت.آقا مهدي از نظريه پردازان وشخصيت هاي منحصر به فرد در جنگ ، وفردي صاحب نظر در طراحي عمليات ها بود.

مشاور ارشد مقام معظم رهبري با اشاره به عمليات هاي بدر و خيبر به عنوان بارزترين مظهر رشادت لشكر 31 عاشورا مي افزايد: آوازه رشادت ها وحماسه هاي لشكر عاشورا وشهيد مهدي باكري در عمليات بدر وخيبر كه جزو پيچيده ترين عمليات هاي سپاه بود به اوج رسيد. اين عمليات ها بصورت آبي خاكي بود وتفاوت زيادي با عمليات زميني داشت وهردو درشرق رودخانه هاي دجله وفرات به منظور محاصره شمال بصره انجام گرفت. شهيد بزرگوار مهدي باكري در اين عملياتها كه تدبير وشجاعت را همزمان از خودش به خرج مي دادتا مرحله شهادت ايستادگي كرد. لازم به ذكر است كه در عمليات خيبر در جزيره مجنون جنوبي لشكرهاي سپاه به سختي مي جنگيدند واز آنجا كه فرمان امام بود كه جزاير بايد محفوظ بماند لذا دراين عمليات فرماندهان سپاه شخصا آر.پي.جي به دست گرفته ودر خط مقدم مي جنگيدند.

وي ادامه مي دهد: شهيد والامقام حاج ابراهيم همت در اين عمليات به شهادت رسيد وهمچنين شهيد عاليقدر حميد باكري "جانشين شهيد مهدي باكري" روي پل شحيطاط كه جزيره را به خشكي مسطح شكلي به نام تنومه وصل مي كرد ، به فيض شهادت نايل آمد. در آنجا تانك هاي دشمن براي پس گرفتن جزاير از پل شحيطاط پيش روي مي كردند و پشت سر هم مي آمدند تا از روي پل عبور كنند وجزاير را بگيرند وهنگامي كه فرزندان رشيد سپاه و بسيجيان دلاور يكي از تانك ها را با آر.پي.جي مي زدند، تانك هاي بعدي تانك جلويي را كنار مي زدند وهمچنان پيش روي مي كردند تا به هدفشان برسند. دراين عمليات بود كه حميد باكري به شهادت رسيد، درآنجا من با بي سيم به آقا مهدي اعلام كردم: برويد وجسد حميد را بياوريد تا مفقودالجسد نشود اما آقا مهدي گفت: حميد وبقيه هيچ فرقي ندارند ، اگر توانستيم همه شهدا را بياوريم حميد را هم مي آوريم بنابراين پيكر پاك شهيد حميد باكري وهم شهيدان بزرگوار ايشان درآنجا ماندند.

وي ادامه مي دهد: درسال بعد عمليات بدر نيز در شرق دجله وفرات انجام شد. اين بار پس از آن كه لشكر عاشورا به فرماندهي شهيد مهدي باكري از دجله عبور كرد جاده اصلي العماره بصره قطع شد ويك هفته جنگ بسيار سختي در دوطرف رودخانه دجله بين سپاه اسلام وكفر برقرار بود.شهيد عالي مقام مهدي باكري خودش در روز اول عمليات دركنار دجله حضور داشت و پس از جلسه اي كه به اتفاق وي با عزيزاني مانند شهيد احمدكاظمي ، حسن دانايي وشهيد صياد شيرازي براي بررسي ادامه عمليات در شرق دجله در سنگري داشتيم او به غرب دجله رفت و كنار آخرين پاسدارها وبسيجي ها در خط مقدم با دشمن دليرانه جنگيد تا اينكه عاشقانه رداي سرخ شهادت را به قامت استوارخود بياراست .

وي مي افزايد: زماني كه خواستند جسد مطهر او را با قايق به عقب بياورند باگلوله آر.پي.جي 7 از سوي دشمن مورد هدف قرار گرفت و پيكر پاكش تكه تكه شد وبا جريان رودخانه دجله به اقيانوس هستي پيوست. ايشان در سال 1363 به شهادت رسيد ودر زمان شهادت از عمر با بركتش 30 بيشتر نگذشته بود او درعمليات بدر فرمانده لشكري بود كه نزديك به هفت هزار نفر نيرو داشت ودر ميان اين نيروها از نوجوان 16 ساله تا پيرمرد 70ساله حضور داشتند ، ولي او توانست همگي را مديريت كند . يكي ازكارهاي آقا مهدي اين بود كه براي اطمينان از جان بسيجي ها خودش با نيروهاي گشتي- شناسايي به منطقه رفت ومنطقه را شناسايي كرد.

سرلشكر صفوي با اشاره به ويژگي هاي اخلاقي شهيد باكري تاكيد مي كند: من با صداقت عرض مي كنم امثال شهيد باكري كم داشته ايم. او انساني جامع ، با ايمان ، با اخلاص ، عاشق خدا، با عاطفه وبسيار مهربان بود. ايشان با خردمندي ومعنويت ودر عين حال با صلابت و قاطعيت فرماندهي مي كرد. گاهي چند شبانه روز نمي خوابيد واكثر مواقع اورا با لباس بسيجي مي ديديم واگر به او مي گفتيم كه چرا لباس پاسداري به تن نمي كني ؟ تو فرمانده لشكر هستي ، مي گفت: بگذاريد بسيجي ها مارا نشناسند. يكي از دوستان ايشان تعريف مي كرد كه: روز جمعه بود وايشان از جبهه آمده بود كه به خانواده خود در شهر اهواز سربزند به پارك موتوري رفته بود تا روغن ماشين را عوض كند. فرد بسيجي كه مسئول تعويض روغن بودگفته بود : برو برادر روز جمعه است دارم لباسهايم را را مي شويم . بگذار يك روز تعطيل به كار خودمان برسيم آقا مهدي به او مي گويد : برادر من لباس تورا مي شويم ، تو هم بيا روغن ماشين من را عوض كن. همين كار را هم انجام مي دهند ولي آن برادر بسيجي نمي فهمد او فرمانده لشكر است كه دارد لباس او را مي شويد.



:: موضوعات مرتبط: دفاع مقدس، خاطراتی زیبا، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 10 / 7 / 1392


زندگینامه مداح حاج محسن رهنما(پدر شهید)

زندگینامه مداح و شاعر اهل بیت :حاج محسن رهنما(پدر شهید)

حاج محسن رهنما ، مداحی که عمر خود را صرف نوکری آستان همایونی حضرت سیدالشهداء نمود ، پدر شهید و یکی از مسن ترین مداحانی بود که سه سال پیش دار فانی را وداع گفت . اهل راسته کوچه بود . زمین حسینیه ی یاحسین مظلوم واقع در آخر راسته کوچه ، وقف این مداح بزرگوار است . به یاد همه ی مداحانی که عمری ، جان و مال و آبروی خود را وقف حضرت اباعبدالله کردند و بدون هیچ ادّعایی بی ریا در این اسباب خدمت کردند ، ادبشان به گونه ای بود که احترام مداحان کم سن و سال را نیز نگه داشتند و هیچ گاه اسیر مقام و شهرت و پول نشدند . اسوه ی تقوا بودند و بی اعتنا به زرق و برق دنیا ....
چهار بیت اوّل این شعر اثر معروف و سوزناک مرحوم دخیل زبانحال حضرت قمر منیر بنی هاشم می باشد که حاج محسن رهنما ادامه ی آن را نوشته اند :
«آپارما خیمیه قارداش داخی رضا دگولم
مسافر خجلم رسمه آشنا دگولم
سکینه خدمتینی جابجا ایدنممیشم
گوتور بو آدی که سقای کربلا دگولم
هامی شهید لره یر ورنده یانوندا
منی کناریده قوی من سنه سزا دگولم»
شهید ایدوبله منی چون سنون رکابوندا
آغیردی قیمتیم ای شاه کم بها دگولم
منی گذشت ایله ای شهریار خونین دل
غلام منفعلم لایق عطا دگولم
کمال معذرتیم وار بو نوعی یاتماقدان
دورانمورام یاقا صاحب قوا دگولم
سالوبلا قوللاریمی کاسه ی سریمده سینوب
بو حالیله گوروسوز مقتدر به پا دگولم
بو اللریم بو علم بو شکسته جام سریم
ثبوت ایدر که اوز عهدیمده بی وفا دگولم
آپارما نعشیمی قتلایه مصرعیمدن اخا
قالام بو یرده خوشام حمله ارتضا دگولم
خجالتم سو خصوصینده اهل بیتیندن
گیدنمرم الی بوش گیتماقا رضا دگولم
چکوب بیر آه ، آخوب گوز ، یازاردی قانی یره
فدای لایق سلطان نینوا دگولم
دخیل سوزلرینه شرکت ایتدی راهنما
همای اوج دخیل منده رهنما دگولم
یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد.



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه مداحان بزرگ، ،

نوشته شده توسط استاد رسول ناجی زواره در 9 / 7 / 1392


:: گمنامی
:: بندگی
:: ما سینه...
:: تردید کن
:: 000
:: خدایا
:: بی او
:: آقا نیا
:: بوسه بر بی سر
:: رمضان
:: تا آخر ایستاده ایم
:: جانباز
:: چچ
:: و پا برهنه رفت ...
:: مادراتون چشم انتظارند...
:: پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد...
:: پس از سالها با شنیدن خبر شناسایی پیکر بهروز آرام شدم....
:: مرگ تدریجی ست
:: ازتومیگفتند...
:: اندازه هزار سال
:: دختر شهید
:: آرامش خانه
:: 555555
:: 44444444
:: 3333333
:: 222222222
:: 11111111
:: .......
:: ای دشمن
:: و پا برهنه رفت ...
:: کلیپ شهیدان
:: شهید رضا کردیزاده
:: شهدا میگویند...
:: نظر دهید
:: گفتگو با خدا
:: باسلام...
:: خواهرم
:: من حجابمو دوست دارم
:: بسم اله ...
:: خواهرم
:: چادر
:: مادر...
:: مراقب باشید...
:: سخنی زیبا
:: هشت بهشت
:: شهدا هم به یادت تشنه ماندند یا حسین(ع)
:: کربلا





سلام. با تشکر از ورود شما به این وبلاگ منتظر نظرات زیبای شما هستیم .
rasool.n635@gmail.com




:: خرداد 1394;
:: فروردين 1394;
:: مرداد 1393;
:: تير 1393;
:: خرداد 1393;
:: مهر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;

آبر برچسب ها

جملات زیبا , 12 , 11 , 10 , 9 , 8 , 5 , 6 , 4 , 3 , 2 , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز , شهید گنجی زاده زواره / محمد علی دسته: سرداران شهید مشخصات نام : گنجی زاده زواره / محمد علی نام پدر : حاج خلیل تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۶/۲۰ محل تولد : زواره تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۶/۲۹ محل شهادت : عملیات پاکساز ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by shohadazavareh